قالب و افزونه وردپرس

رمان عاشقانه - 3

اطلاعات کاربری

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
موضوعات
اخبار
اخبار سیستان
اخبار گوشی
اخبار سینما و بازیگران
خبر مهم
قیمت ماشین
گالری عکس
بازیگران
عکس عاشقانه
عکس ماشین
ترول جدید
عکس خنده دار
لباس عروس
لباس خواب
عکس حیوانات
مدل مانتو
فوتبالی
شال روسری
لباس مجلسی
کارت پستال
خوانندگان
لباس جدید
مدل کت دامن
مدل کفش زنانه
مدل کت شلوار
مدل تاپ مجلسی
عکس کارتونی
عکس جدید
لباس نوزاد پسرانه
لباس نوزاد دخترانه
کت تک دخترانه
مدل مو
مدل انگشتر
مدل شلوار لی مردانه
مدل کیف پسرانه
مدل کیف دخترانه
کد پیشواز
کد پیشواز همراه اول
کد پیشواز ایرانسل
کد پیشواز رایتل
پزشکی
بیماری
زیبای صورت
فناوری و ترفند
ترفند موبایل
ترفند کامپیوتر
لب تاپ
بیوگرافی
بیوگرافی بازیگران مرد
بیوگرافی خوانندگان
بیوگرافی بازیگران زن
دانلود اهنگ
اهنگ غمگین
اهنگ مجلسی
نوحه
دانلود اهنگ جدید
فال
فال حافظ
فال انبیاء
فال تولد
مرکز دانلود
دانلود برنامه
بازی اندروید
بازي كامپيوتري
بازي اندرويد
فیلم ایرانی
مسابقات ورزشي
اس ام اس
خنده دار
حال گیری
تولد
روز مادر
روز پدر
روز زن
عاشقانه
اس ام اس به سلامتی
تبریکی
مناسبتی
اس ام اس تسلیت
اس ام اس رفاقتی
اشپزی
جدیدترین غذاها
انواع دسر
عاشقانه
عاشقانه جدید
رمان
جدیدترین رمان ها
دانلود رمان
رمان عاشقانه
داستان
داستان عاشقانه
داستان کوتاه
دارو های گیاهی
خواص روغن ها
خواص عرق ها
آرشیو
مطالب پربازدید
مطالب تصادفی
چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم چطوری باید ژلاتو آفوگاتو درست کنیم
عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی عکس های خوشگل نازنین کریمی و بیوگرافی
روش ساخت ربات در پیام رسان سروش با استفاده از ربات روش ساخت ربات در پیام رسان سروش با استفاده از ربات
عکس های عاشقانه روز همراه متن عکس های عاشقانه روز همراه متن
نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی نحوه فارسی کردن اینستاگرام بدون نیاز به نصب نسخه های غیررسمی
شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد شیک ترین مدلهای سفره عقد و تزیینات جایگاه عروس و داماد
روش نگهداری كاج مطبق روش نگهداری كاج مطبق
جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار جشنواره بهاره هندوها تا آمادگی ها برای مراسم اسکار
جدیدترین عکس ارسلان قاسمی جدیدترین عکس ارسلان قاسمی
دلم یک نفر را می ‌خواهد دلم یک نفر را می ‌خواهد
عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران عکس بازیگران سریال ترکی خواهران و برادران
بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس بیوگرافی جدید مونا کرمی + عکس
عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي عکس خانواده زن بچه پژمان بازغي
مدل های لباس امروزی کودک مدل های لباس امروزی کودک
دیدترین مدل های لباس حنابندان 98 دیدترین مدل های لباس حنابندان 98
روش های برای درمان جای سوختگی پوست روش های برای درمان جای سوختگی پوست
زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019 زیباترین مدل تور سر عروس جدید و شیک 2019
مدل های مانتو شیک متفاوت مدل های مانتو شیک متفاوت
داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش داستان واقعی مرد ثروتمند و پسرش
مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید مدل شیک و پرطرفدار کت و کاپشن مردانه زمستانه جدید
لیزر درمانی خانگی لیزر درمانی خانگی
تک عکس های شقایق جعفری جوزانی تک عکس های شقایق جعفری جوزانی
عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها عکس های دیده نشده مهسا هاشمی بازیگر سریال بازی نقاب ها
جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ جدیدترین مدل های پیراهن زنانه بسیار شیک و قشنگ
با این روش در  تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید با این روش در تلگرام طلایی دو اکانت داشته باشید
بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی بهترین عکس های دیبا زاهدی و بیوگرافی
بهترین عکس الهه حصارى بهترین عکس الهه حصارى
فایده های چرت زدن فایده های چرت زدن
درمان کم پشتی موی سر درمان کم پشتی موی سر
بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی بیوگرافی جدید و جالب زهرا اویسی
بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز بهترین روش پوشیدن شلوار جین در فصل پاییز
مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی مدل های کفش بدون پاشنه زنانه مجلسی
مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها مدل لباس جدید دامن بلند برای دختر خانم ها
سرم ویتامین سی لافارر سرم ویتامین سی لافارر
HMVC چیست HMVC چیست
ناموس کفتار خوب است یا نه ناموس کفتار خوب است یا نه
اموزش کامل ساخت دکمه شیشه ای در تلگرام اموزش کامل ساخت دکمه شیشه ای در تلگرام
 سری جدید عکس های مهسا هاشمی سری جدید عکس های مهسا هاشمی
جدیدترین مدل آرایش عروس97 جدیدترین مدل آرایش عروس97
عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک عکس های جدید سیمگه خواننده محبوب ترک
دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر دانلود سریال خیلی قشنگ پوست شیر
بازی محلی لپر وازی چیست بازی محلی لپر وازی چیست
زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است زمان واریز و برداشت یارانه نقدی آبان ماه 1397 کی است
متن های عاشقانه بروز متن های عاشقانه بروز
زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه زیباترین مدل پیراهن مجلسی شیک زنانه
خبر احتمال توقیف سریال «حوالی‌ پاییز» خبر احتمال توقیف سریال «حوالی‌ پاییز»
با این روش قد بلند بشید با این روش قد بلند بشید
عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان عکس دیده نشده پریناز ایزدیار در نمایش بینوایان
جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی جدیدترن روش های کاشت ناخن با طراحی
علت کم پشت شدن مو چیست علت کم پشت شدن مو چیست
آمار سایت
آمار مطالب
کل مطالب : 9592
کل نظرات : 1720
آمار کاربران
افراد آنلاین : 70
تعداد اعضا : 38

کاربران آنلاین

آمار بازدید
بازدید امروز : 333
باردید دیروز : 4,621
ای پی امروز : 131
ای پی دیروز : 403
گوگل امروز : 1
گوگل دیروز : 23
بازدید هفته : 27,088
بازدید ماه : 56,874
بازدید سال : 409,489
بازدید کلی : 15,167,865
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
کتابی که بعد خواندن منفجر میشود عکس (1419)
عکسهای خالکوبی عجیب غریب رویه بدن انسان های عجیب غریب (1574)
عکس لو رفته از جیگرهای خوب و بامزه ایرانی (2361)
عکس جدید به دست رسیده از دختر و پسرای پولدار ایرانی (2871)
عکس کودکی مرتضی پاشایی (1424)
کفش 800 میلیونی رو ببینید عکس (1897)
این شاگرد رستوران همه رو شگفت زده کرد عکس (2194)
فکر نکنم همچین ماشین عروسی دیده باشید عکس (2035)
عکس لو رفته دختر پسر لخت لخت روی تخت (5454)
غیر قابل باوره جوان ترین پدر مادر ایرانی عکس (2041)
محاله اتو کردن سینه دخترا دیده باشید عکس (3135)
عمرا همچین کیس کامپیوتری دیده باشید عکس (1204)
بهتون قول میدم علی صادقی رو اینجوری ندیدن عکس (1915)
گران قیمت ترین ساندویچ دنیا رو ببینید عکس (1230)
کار خیلی بد این دختر دانشجو در خانه اش (2940)
عکسهای خوشگل ترین دختران جهان که تا بحال ندیدید (3083)
عمرا این نمونه ته ریش دیده باشید عکس (1496)
عکس باور نکردنی لیلا اوتادی بدون ارایش (2434)
محاله لیلا فروهر رو با این چهره دیده باشید + عکس (1965)
شگفت انگیزترین مدل مو دنیا عکس (1438)
عمرا سحر قریشی رو اینجور دیده باشید عکس (3032)
آرشیو لینک ها
جستجو

کدهای اختصاصی
تبلیغات

با شنیدن صداش هق هقم بلندتر شد..باورم نمی شد..
اریا..اینجا..
توی بغلش بودم..گرمای اغوشش رو حس می کردم..بوی عطرش..اره خودش بود..همون عطر اشنا..
خدایا اون برگشت..به قولش وفا کرد..احساس می کردم هران امکان داره تو اغوشش از حال برم..من..تا الان فکر می کردم اریا..کسی که عاشقانه دوستش دارم مرده..ولی الان...تو اغوشش بودم..برام مثل یک معجزه بود..یک رویای شیرین..

همونطور که به لباسش چنگ می زدم با ضجه گفتم :اریا..توی این مدت کجا بودی؟!..اون کیارش نامرد بهم گفت که تورو کشته..تو..
با لحن ارامش بخشی کنار گوشم گفت :هیسسسس..می دونم..همه چیزو می دونم..

اروم از تو بغلش اومدم بیرون..به صورتش نگاه کردم..از دیدنش سیر نمی شدم..انقدر شوکه شده بودم که قادر نبودم روی پاهام بایستم..
اشک توی چشماش حلقه بسته بود..دستای سرد ولرزونمو اوردم بالا..انگشتامو اروم کشیدم رو صورتش..
چشماشو بست..صورتش داغ بود..سرشو کج کرد و نوک انگشتمو بوسید..تن سردم گرم شد..
لبخند زدم..ولی هنوز هم اشک می ریختم..
چشماشو باز کرد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت هفتم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 216
تاریخ : شنبه 26 اردیبهشت 1394 زمان : 11:12 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز رمان زیبای عشق و احساس من قسمت پنجم و ششم رو برای شما آماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد

 

داشتم کمک مامان خیاطی می کردم که تلفن زنگ زد..مامان سرشو بلند کرد و نگام کرد..
از جام بلند شدم و به طرف تلفن رفتم..گوشی رو برداشتم..
-الو..
صدای کیارش توی گوشی پیچید..
-- سلام عزیزم..خوبی؟..
نفسمو دادم بیرون و گفتم :سلام ..مرسی..
سکوت کرده بود..انگار منتظر بود منم بگم تو هم خوبی عزیزم؟..
هه..ولی عمرا اگر چنین چیزی رو از دهانم بشنوه..
بعد ازچند لحظه سکوت گفت :بهار می خوام ببینمت..امروز وقت داری؟..
من همیشه بی کار بودم و وقتم هم خالی بود..
ولی برای اینکه سریع پیشنهادشو قبول نکنم گفتم :نمی دونم..چکارم داری؟..
--وقتی دیدمت بهت میگم..امروز عصر ساعت 5 منتظرم باش میام اونجا..خداحافظ..
دیگه مهلت نداد منم یه چیزی بگم..سریع گوشی رو قطع کرد..
از این کارش هیچ خوشم نیومد..با اخم به گوشی نگاه کردم..بعدش هم کوبوندمش سرجاش..
مامان :چی شده بهار؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت پنجم , قسمتششم , قسمت پنجم و ششم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 354
تاریخ : پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 زمان : 12:38 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

نوید با خنده گفت :خب بقیه ش رو بگو..
آریا نفسش را بیرون داد وگفت :هیچی دیگه از اب اوردمش بیرون..هر کار کردم بهوش نیومد مجبور شدم..مجبور شدم بهش نفس مصنوعی بدم..
نوید زد زیر خنده و در همون حال گفت :جک خنده داری بود آریا دمت گرم..
وقتی نگاه جدی آریا را رو خودش دید سریع خنده ش را خورد وگفت :خب..خب چیزه..هیچی بقیه ش رو بگو..
آریا نگاهش را از او گرفت و گفت :اولش تردید داشتم..اخه مگه من غریق نجات بودم که بخوام بهش نفس مصنوعی بدم یا کاری بکنم؟..تو عمرم از این کارا نکرده بودم و برام سخت بود..اصلا فکرشم نمی کردم یه روز یه دختر رو ازتو اب دریا نجات بدم بعد هم بهش نفس مصنوعی بدم..تو خودتو بذار جای من ..
نوید خندید وبا شیطنت گفت :نمی تونم خودمو بذارم جای تو..تو باشی باحال تره..حالا اولین تجربه ت چطور بود؟..
اریا جدی نگاهش کرد وگفت :تجربه ی چی؟.......
-- نجات یه دختر از تو دریا و بعدش هم نفس مصنوعی و ...
با شیطنت نگاش کرد و خندید..
آریا با اخم غرید :زهرمار..منو مسخره می کنی؟..
نوید با خنده از جاش بلند شد وگفت :نه جان آریا..کی جرات داره با جناب سرگرد رادمنش شوخی کنه؟..خب خب بقیه ش رو بگو..داره جالب میشه..
-هیچی دیگه دیروز هم جلوی ویلای صداقت دیدمش..داشت می رفت اون طرف خیابون حواسش به خیابون نبود..اگر مرادی به موقع ترمز نکرده بود حتما می زدیم بهش..دختره نترسیه..خیلی رک حرفشو می زد انگار نه انگار یه مامور پلیس جلوش وایساده..هر چی جدی تر باهاش حرف می زدم بیشتر جوابمو می داد ..
-به خاله بگم؟..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت چهارم , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 293
تاریخ : چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 زمان : 12:58 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

اینم قسمت سوم رمان عشق و احساس من

روم چشمامو باز کردم..نگاهی به اطرافم انداختم..مامان روی تخت بغلی خوابیده بود..نیمخیز شدم و با چشمای خواب الودم به ساعت نگاه کردم..
ساعت 3/5 بعداظهر بود..حتما ناهارشونو خوردن و خوابیدن..
گرسنه م شده بود..از تخت اومدم پایین و اروم بدون اینکه سر وصدایی ایجاد کنم از اتاق رفتم بیرون..
هیچ کس تو راهرو نبود..
رفتم پایین و نگاهی به اطرافم انداختم..دنبال اشپزخونه می گشتم که بالاخره پیداش کردم..
رفتم تو اشپزخونه و در یخچال رو باز کردم..همه چیز توش بود..
بسته ی کالباس و گوجه رو اوردم بیرون و از تو سبد روی میز یه تیکه نون برداشتم وبرای خودم ساندویچ درست کردم..
اینجا که تو سکوت بهم مزه نمی داد..تصمیم گرفتم برم بیرون..
نگاهی به لباسم انداختم..یه مانتو سفید تابستونه و یه شال ابی ..در کل سر و وضعم ایرادی نداشت و برای بیرون رفتن مناسب بود..
از ویلا زدم بیرون و به طرف دریا دویدم..کفشامو در اوردم و نشستم رو ماسه ها..
همونطور که ساندویچمو می خوردم نگاهم به دریا بود..به موج های منظمی که پشت سر هم ردیف می شدن و خودشونو به ساحل می رسوندن..
ساندویچمو خوردمو از جام بلند شدم..کمی قدم زدم و دوباره به دریا نگاه کردم..
یه موج خودشو رسوند به ساحل وخورد به پاهام..یه حس خوبی بهم دست داد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 407
تاریخ : سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 زمان : 12:45 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

امروز قسمت دوم رمان عشق واحساس من رو برای شما دوستان عزیز آماده کردم

توی راه همه ش به این فکر می کردم که چطور مامان رو توجیح کنم؟..ولی خب بالاخره که چی؟..باید یه جوری بهش می گفتم دیگه..
با دلشوره در خونه رو باز کردمو وارد حیاط شدم..مامان تو حیاط نبود..نفسمو دادم بیرون..می دونستم رنگم پریده..هرکاری هم می کردم اروم باشم نمی شد..کفشامو در اوردم ورفتم تو....
-سلام مامان..من اومدم..
جوابی نداد..چند بار دیگه هم صداش کردم ولی بی فایده بود..با خودم گفتم لابد رفته خونه ی همسایه..
به طرف اتاقم رفتم که دیدم در اتاق مامان بازه..
درو باز گذاشتم ولی از چیزی که دیدم..از زور وحشت رعشه به تنم افتاد..خدایاااااا..
داد زدم :مامان..
مامانم همونطور که چادر نماز سرش بود افتاده بود رو سجاده ش..با گریه سرشو بلند کردم..از بینیش خون می اومد..سجاده وچادرش خونی شده بود..خدایا..
دست وپامو گم کرده بودم وفقط مامان رو صدا می زدم..با دست لرزونم نبضشو گرفتم..کند می زد..
سریع از اتاق رفتم بیرون وبا هق هق شماره ی اورژانس رو گرفتم..
تماس برقرار شد..



درباره : رمان , جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 381
تاریخ : دوشنبه 21 اردیبهشت 1394 زمان : 12:20 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

این رمان زیبا رو امروز براتون آماده کردم امیدوارم خوشتون بیاد

 

عاشقانه ترین و احساسی ترین رمان های 94

با خستگی درخونه رو باز کردم و رفتم تو..نگاهی به حیاط انداختم..مامان کنار حوض نشسته بود و داشت با دست لباس می شست..
لبخند کمرنگی زدم..لبخندی که از روی ارامش نبود..فقط برای دل خوشی مامان بود..درو بستم..با صدای بسته شدن در مامان سرشو بلند کرد ونگام کرد..با دیدن من لبخند مهربونی زد و بلند شد ودر حالی که دستاشو زیر شیر اب می شست گفت:گرفتی دخترم؟..
رفتم جلو و با خستگی گفتم :اره مامان گرفتم..بالاخره تموم شد..اینم از مدرک دیپلمم..از فردا میرم دنبال کار..
لبه حوض نشستم..مامان با اخم نگام کرد وگفت :بهار صد دفعه بهت گفتم بازم میگم من نمیذارم تو با این سنت بری سرکار..دخترم تو باید به فکر درست باشی..به فکر اینده ت..نمی خوام ازالان به فکر کار کردن بیافتی..
وای خدا باز هم بحث همیشگی..دیگه خسته شده بودم..سعی کردم اروم باشم..
با لبخند نگاش کردمو گفتم:اخه مادر من شما خودت وضعیتمونو ببین..تا کی باید اینطوری سر کنیم؟..
مامان :دخترم من که دارم کار می کنم..خیاطی می کنم..بافتنی هم می بافم..گفتی خونه ی مردم کار نکن گفتم باشه بچه م غرور داره دیگه کار نمی کنم..دیگه چی میگی؟..
از جام بلند شدم وبه طرف در رفتم با لحن کلافه ای گفتم : مامان خودت هم خوب می دونی این پول کفاف زندگیمونو نمیده..چه برسه که من بخوام درس هم بخونم..خرجش خیلی بالاست..با این وضعیت من نمی تونم..چرا متوجه نیستین؟..

 



درباره : جدیدترین رمان ها , رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان احساسی , رمان عاشقانه , رمان عشق و احساس , رمان 94 , جدیدترین رمان , زیباترین رمان , عشق و احساس من , سایت تفریحی شاپرک , جدیدترین را با ما ببینید , جدیدترین رمان عاشقانه , جدیدترین رمان احساسی , قسمت اول , داستانی عاشقانه ,
بازدید : 383
تاریخ : یکشنبه 20 اردیبهشت 1394 زمان : 12:57 | نویسنده : masoud | نظرات (0)

رمان جدید وسوسه قسمت دهم تا سیزدهم رو امروز اماده کرده ایم

هر روز جدیدترین ها رو در این سایت بزرگ مشاهده کنید

اين عوضي اينجا چيكار مي كنه؟
الهه در حالي كه برام چشم و ابرو مي نداخت بالا :
.از من مي پرسي ...
با ناراحتي به الهه نگاه كردم ...
الهه با خنده:
مرگ من بيا ارومتر راه بريم .....مي خوام ببينم اينبار مي خوادچيكار كنه...
بازوي الهه رو كشيدم تا سرعت قدماشو تندتر كنه ...
الهه-.هوي وحشي ارومتر ...چرا سگ بازي در مياري ...بابا مردم كه گناه نكردن ..دلشون پيش دختر حاج عباس گير كرده .....
- حالا اين الاغو بايد كجاي دلم جا بدم....
الهه-.اون جاي دلت كه پر از يونجه است... اونجا جاش خوبه ....
خنده ام گرفته بود ..
-گمشو بي شعور ...مگه دل من كاهدنه ....
الهه-.لابد هست كه هر الاغي پا مي زاره به دلكده ات ...
فقط هدي جون.. چطور لگد پريانشونو ....تو اون دل تحمل مي كني....
باهم اروم زديم زير خنده ....
الهه-.اوه اوه..داره صاحبت مياد ...
با خنده :
خفه مي شي يا خفه ات كنم ....
الهه-.تونستي اول اين الاغ تازه به دوران رسيده رو خفه كن ...من يكي پيشكش ....ته ....بين اين همه الوات ....قدرشو بدون ....جاي اقات خالي ....
سر كوچه پيچيديم...كه مزاحم هميشگي سرعتشو زياد كرد و توي يه حركت يه كاغذ مچاله شده رو انداخت تو بغلم .

بقیه ادامه مطلب



درباره : جدیدترین رمان ها ,
برچسب ها : رمان اندروید , سایت رمان , رمان جدید 94 , زیباترین رمان وسوسه , رمان غمگین وسوسه , رمان جالب وسوسه , رمان شنیدنی وسوسه , زیباترین رمان , رمان وسوسه جالب , دانلود رمان جدید , رمان جاوا , رمان اندروید وسوسهlاخرین قسمت رمان وسوسه , رمان , رمان عاشقانه , رمان وسوسه , دانلود رمان , دانلود رمان وسوسه ,
بازدید : 321
تاریخ : جمعه 08 اسفند 1393 زمان : 17:59 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)

داستان جدید شام اخر رو اماده کردمو گذاشتم میدونم

بخونیدش همتون خوشتون میاد نظرتونم بزارید مرسی

لئوناردو داوینچی هنگام كشیدن تابلوی شام آخر دچار مشكل بزرگی شد: می‌بایست نیكی را به شكل عیسی و بدی را به شكل یهودا، از یاران مسیح كه هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت كند، تصویر می‌كرد. كار را نیمه تمام رها كرد تا مدل‌های آرمانیش را پیدا كند.

روزی در یك مراسم همسرایی، تصویر كامل مسیح را در چهره یكی از آن جوانان همسرا یافت. جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره‌اش اتودها و طرح‌هایی برداشت.
سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریبأ تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز برای یهودا مدل مناسبی پیدا نكرده بود. كاردینال مسئول كلیسا كم كم به او فشار می‌آورد كه نقاشی دیواری را زودتر تمام كند.
نقاش پس از روزها جستجو، جوان شكسته و ژنده‌پوش و مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا كلیسا بیاورند، چون دیگر فرصتی برای طرح برداشتن نداشت.
گدا را كه درست نمی‌فهمید چه خبر است، به كلیسا آوردند: دستیاران سرپا نگه‌اش داشتند و در همان وضع، داوینچی از خطوط بی‌تقوایی، گناه و خودپرستی كه به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری كرد.
وقتی كارش تمام شد، گدا، كه دیگر مستی كمی از سرش پریده بود، چشم‌هایش را باز كرد و نقاشی پیش رویش را دید و با آمیزه‌ای از شگفتی و اندوه گفت: «من این تابلو را قبلأ دیده‌ام!»
داوینچی با تعجب پرسید: «كی؟»
- سه سال قبل، پیش از آنكه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی كه در یك گروه همسرایی آواز می‌خواندم، زندگی پر رویایی داشتم و هنرمندی از من دعوت كرد تا مدل نقاشی چهره عیسی شوم 

منبع mstory

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : دانلود داستان شام اخر , دانلود رمان شام اخر , دانلود بازی , داستان عاشقانه , داستان گوشی , سایت عاشقانه , رمان عاشقانه , داستان عاشقانه شام اخر , رمان جدید , اسمس شام اخر , داستان پند آموز، داستان کوتاه، داستان خواندنی، ,
بازدید : 296
تاریخ : شنبه 17 آبان 1393 زمان : 0:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

داستان بسیار زیبای لالایی رو گذاشتم وقعا قشنگه حتما بخونیدش با ما همراه 

باشید تا بروز باشید


زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز 


پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود 

منبع mstory

درباره : داستان کوتاه ,
برچسب ها : داستان کوتاه , داستان عاشقانه , رمان عاشقانه , دانلود رمان خفن , دانلود اهنگ , رمان خجسته , داستان جالب , رمان لالایی جدید , داستان عاشقانه لالایی , داستان قشنگ , رمان جالب ,
بازدید : 296
تاریخ : یکشنبه 20 مهر 1393 زمان : 23:00 | نویسنده : masoud293 | لینک ثابت | نظرات (0)

بعد از روز ها امروز رمان جدید و زیبای پرستش رو اماده کرده ایم رو گذاشتم قسمت 7 این رمان 

 است حتما تا اخر بخونیدش خیلی قشگه

ثمین_حالا مگه سیاوش از تو پول خواست..انقد به خودت سخت نگیر..
چشم از درختای بلند پاییزی گرفتم و گفتم_اولا که اقا سیاوش به من لطف کرد و من هیچ رقمه نمیتونم محبتش و جبران کنم..خیلی هم ازش ممنونم..ولی نمیتونم زیر دین کسی باشم..من باید یه کاری بکنم..هرچند اگه من سر یه شغلی هم برم فوق فوقش بگو خیلی بهم بدن ماهی چهار صد..بعد من چند سال هر ماه بلند شم این چهار صدتومن بگیرم دستم برم بذارم جلو پای اقا داداشت..؟بهم نمیخنده.....

ثمین_به نظر من که الکی داری حرص میخوری..نمیگم نده..دوست داری بدی..باشه حرفی نیست..ولی خودت و تو دردسر ننداز..بذار سر یه فرصت مناسب یه شغل خوب و بی خطر پیدا کن..
یه اه عمیق کشیدم و گفتم_نمیدونم



درباره : رمان عاشقانه ,
برچسب ها : رمان عاشقانه , رمان قشنگ , رمان غمگین پرستش , قسمت اول رمان پرستش , تمام قسمت های رمان پرستش , قسمت 7 رمان پرستش , قسمت هفت رمان پرستش , دانلود قسمت اول رمان پرستش , دانلود داستان پرستش , پرستش و رمان , رمان گوشی پرستش , رمان جاوا , رمان های خفن ,
بازدید : 946
تاریخ : پنجشنبه 17 مهر 1393 زمان : 23:00 | نویسنده : masoud293 | نظرات (0)
آخرین مطالب ارسالی
صفحات سایت
تعداد صفحات : 5